- رستخیز برآمدن (تَ رِ قَ / قِ اَ تَ)
یا رستخیز برآمدن از (ز). غوغا و شور و فریاد برآمدن. هنگامه برپا شدن:
به کوهم زند تا شوم ریزریز
بدان تا برآید ز من رستخیز.
فردوسی.
ز بس نیزه و گرز و شمشیر تیز
برآمد همی از جهان رستخیز.
فردوسی.
عنان کرد پیچان براه گریز
برآمد ز گودرزیان رستخیز.
فردوسی.
گرفتند پیلان اسرت گریز
برآمد ز زابل گره رستخیز.
اسدی (گرشاسب نامه ص 182).
درافتاد دارا بدان زخم تیز
ز گیتی برآمد یکی رستخیز.
نظامی.
از آن پیشتر کآمد این سیل تیز
چرا برنیامد ز ما رستخیز.
نظامی.
و رجوع به رستخیز شود
به کوهم زند تا شوم ریزریز
بدان تا برآید ز من رستخیز.
فردوسی.
ز بس نیزه و گرز و شمشیر تیز
برآمد همی از جهان رستخیز.
فردوسی.
عنان کرد پیچان براه گریز
برآمد ز گودرزیان رستخیز.
فردوسی.
گرفتند پیلان اسرت گریز
برآمد ز زابل گره رستخیز.
اسدی (گرشاسب نامه ص 182).
درافتاد دارا بدان زخم تیز
ز گیتی برآمد یکی رستخیز.
نظامی.
از آن پیشتر کآمد این سیل تیز
چرا برنیامد ز ما رستخیز.
نظامی.
و رجوع به رستخیز شود
